مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
بانوی خیمهها غـم غربت به بر کشید یک کـوفه درد بر سر بار سفـر کشید او زنـده مـانـده بود ولی رنـج کـربـلا از کشتگـان کـرب و بلا بیـشتر کـشید در عرصهای که مسلخ ماه و ستاره بود کـبریت شامیان شد و تیغ سحـر کشید نقـاش عـاشقـان شد و با رنگ واژههـا یک نینوا زمین و زمان شعلهور کشید روشنگـرانه چهرۀ خورشید عـشق را از پشت ابـرهای سیاست به در کشید زینب زنیست مرد که مردان بیافـق تـا دور دست او نـتـوانـنـد پَـر کـشـیـد |